دنیای من



بگذار برایت از ام جی بگویم .

شخصیت کتابفروشی که نقش اول داستان را دارد .

آملیایی که اورا همراهی خواهد کرد.

هیچ کدام مکمل آن دیگری نیست .

هرکدام منحصر به فردن و شاید این نقطه مقابل زوج هایی بوده است که تا به حال خوانده ام و یا دیده ام .

ام جی برای تو در ابتدای هر فصل از کتاب هایی که خوانده است در چندین پارگراف و یا چند خط میگوید! و انتخاب هوشمندانه ی نویسنده از زاویه ی دید قهرمان داستان و ارتباط موضوعی با آن فصل .

بگذار که از پابان غم انگیز کتاب برای تو هیچ نگویم.

ولی بدان اگر کتابی خوب با پایانی دراماتیک ، از انهایی که چون مرگ عشقه چند روزه ی رومئو و ژولیت میماند و در انتها چشمانت را خیس خواهد کرد ، این کتاب میتواند بهترین انتخاب تو باشد.

 

این اولین کتابی بود که من در آن نقشی را به شخصه در آن مجسم کردم ؛ املیای داستان من بودم و اولین کتابی بود که به صورت موازی با دوستی میخواندم که نقش مقابل آملیا را ایفا میکرد.او ام جی داستان بود .

با هم خواندیم و در رابطه با بخش هایی از داستان بحث کردیم . جذابیت کتاب برایم دو چندان شد !

یک خواندن موازی و یک بحث موازی.

هرچند از رفتن ام جی برای آملیا دلم گرفت ولی ارزش 4 سال زندگی را با او داشت .

راستی در کدام  کتاب خوانده بودم که " ترجیح میدهم با عشق زندگی کنم حتی اگر بدانم مدتش کم است ، و ترجیح میدهم در تنهایی زندگی کنم تا باکسی که دوستش ندارم " شاید آملیا این انتخاب را داشته است.

و چقدر دلم از انتهای بد کتاب غصه دارد .

 

 


بگذار برایت از ای جی بگویم .

شخصیت کتابفروشی که نقش اول داستان را دارد .

آملیایی که اورا همراهی خواهد کرد.

هیچ کدام مکمل آن دیگری نیست .

هرکدام منحصر به فردن و شاید این نقطه مقابل زوج هایی بوده است که تا به حال خوانده ام و یا دیده ام .

ای جی برای تو در ابتدای هر فصل از کتاب هایی که خوانده است در چندین پارگراف و یا چند خط میگوید! و انتخاب هوشمندانه ی نویسنده از زاویه ی دید قهرمان داستان و ارتباط موضوعی با آن فصل .

بگذار که از پابان غم انگیز کتاب برای تو هیچ نگویم.

ولی بدان اگر کتابی خوب با پایانی دراماتیک ، از انهایی که چون مرگ عشقه چند روزه ی رومئو و ژولیت میماند و در انتها چشمانت را خیس خواهد کرد ، این کتاب میتواند بهترین انتخاب تو باشد.

 

این اولین کتابی بود که من در آن نقشی را به شخصه در آن مجسم کردم ؛ املیای داستان من بودم و اولین کتابی بود که به صورت موازی با دوستی میخواندم که نقش مقابل آملیا را ایفا میکرد.او ای جی داستان بود .

با هم خواندیم و در رابطه با بخش هایی از داستان بحث کردیم . جذابیت کتاب برایم دو چندان شد !

یک خواندن موازی و یک بحث موازی.

هرچند از رفتن ام جی برای آملیا دلم گرفت ولی ارزش 4 سال زندگی را با او داشت .

راستی در کدام  کتاب خوانده بودم که " ترجیح میدهم با عشق زندگی کنم حتی اگر بدانم مدتش کم است ، و ترجیح میدهم در تنهایی زندگی کنم تا باکسی که دوستش ندارم " شاید آملیا این انتخاب را داشته است.

و چقدر دلم از انتهای بد کتاب غصه دارد .

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مـاهـور khoshkabar sajjeo kavirpsart اوج کتابخانه یاس 50004 تخصصی ترین وبگاه خبری دنیای سینما و تلویزیون شهر زیتونی من یادداشتهای پراکنده